English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4155 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
collimator U وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lays U روانه کردن
to put a way childish U روانه کردن
kick out <idiom> U روانه کردن
to give the mitten U روانه کردن
orientation U روانه کردن
dispateh U روانه کردن
to give the sack U روانه کردن
to send away U روانه کردن
to pack off U روانه کردن
send away U روانه کردن
hale U روانه کردن
send U روانه کردن
dismissing U روانه کردن
sending U روانه کردن
sends U روانه کردن
dismisses U روانه کردن
dismiss U روانه کردن
pack off U روانه کردن
lay U روانه کردن
direct laying U روانه کردن مستقیم
despatched U روانه کردن فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
laying U روانه کردن توپ
despatching U روانه کردن فرستادن
dispatch U روانه کردن فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
to send one to the right about کسی را روانه کردن
dispatches U روانه کردن فرستادن
reciprocal U روانه کردن متقابله
to send someone packing U کسیرا روانه کردن
orientation U روانه کردن دستگاهها
reciprocal laying U روانه کردن متقابله توپها
indirect fire U روانه کردن غیر مستقیم
orient U روانه کردن تطبیق دادن
orients U روانه کردن تطبیق دادن
depart U روانه شدن حرکت کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
relay U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
let out <idiom> U روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
lays U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
lay U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
steering U روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
send U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sends U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
sending U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
launches U روانه کردن مامور کردن
launched U روانه کردن مامور کردن
launching U روانه کردن مامور کردن
launch U روانه کردن مامور کردن
direct fire U هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
stream U روانه
streams U روانه
streamed U روانه
flings U روانه ساختن
goes U روانه ساختن
go U روانه ساختن
information flow U روانه خبر
flinging U روانه ساختن
fling U روانه ساختن
to get one's mittimus U روانه شدن
to get the mitten U روانه شدن
reshaping U روانه کاری
stream routing U روند روانه
launghing U روانه سازی پرتاب
back sight method U روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
continuously pointed fire U اتش روانه شده مداوم
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
colminator U کولیماتور
collimator U کولیماتور
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
bull U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls U گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
add insult to the injury <idiom> U [بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
antiwithdrawal device U وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
recreates U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating U تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
hoist U وسیله بلند کردن
runs U کار کردن یک وسیله
hoists U وسیله بلند کردن
run U کار کردن یک وسیله
powered U خاموش کردن یک وسیله
powering U خاموش کردن یک وسیله
cranes U وسیله بلند کردن
craned U وسیله بلند کردن
power U خاموش کردن یک وسیله
powers U خاموش کردن یک وسیله
provides U وسیله فراهم کردن
provide U وسیله فراهم کردن
hoisted U وسیله بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
craning U وسیله بلند کردن
synchronization U عمل سنکرون کردن دو وسیله
squilgee U وسیله نظافت کردن کف ناو
diddles U تحریف کردن به وسیله داده
diddled U تحریف کردن به وسیله داده
diddling U تحریف کردن به وسیله داده
automatize U خودکار کردن یک وسیله دستی
diddle U تحریف کردن به وسیله داده
groups U جمع کردن چندین وسیله با هم
belay U وسیله پیچیدن محاط کردن
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
group U جمع کردن چندین وسیله با هم
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
strickle U وسیله تیز کردن داس
to act through primary agents U به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
mounts U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
mount U تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
cutoff block U سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
borer U هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
brown finish U صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
as if to add insult to injury <idiom> U با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
recuperation U تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
powering U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
vocoder U وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
powered U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
powers U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
parking U پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
powers U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
hank U وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل
hanks U وسیله وصل کردن بادبان به سیم دکل
interoperability U توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
zeros U پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
sled U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
zero U پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeroes U پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
sleds U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
suborn U به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
evade U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
evaded U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
conveying U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
conveys U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
hard U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
convey U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveyed U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
harder U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hardest U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com